کربلا
آقاجون...
چهارشبه سوری
برخی آیینهای چهارشبه سوری سال نو - کوزه نو ایرانیان در شب چهارشنبه سوری کوزههای سفالی کهنه را بالای بام خانه برده، بهزیر افکنده و آنها را میشکستند و کوزهٔ نویی را جایگزین میساختند. که این رسم اکنون نیز در برخی از مناطق ایران معمول است و بر این باورند که در طول سال بلاها و قضاهای بد در کوزه متراکم میگردد که با شکستن کوزه، آن بلاها دور خواهد شد. آجیل مشگلگشای، چهارشنبه سوری در گذشته پس از پایان آتشافروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند: تخم هندوانه ، تخم کدو ،...
نویسنده :
مامانی
19:24
بهار ...
شیشه ی عطر بهار لب دیوار شكست . .. همه جا پر شده از بوی بهار ...  ...
نویسنده :
مامانی
17:57
عذرخواهی
سلام عزیز دلم عروسکم ، من هم دوست دارم مثل خیلی از مامان ها از کارات بنویسم از خاطرات تولدت و خیلی چیزهای دیگه ولی عزیزم باور کن اصلا فرصت این کارو ندارم فعلا در حد بضاعتم مینویسم ، ولی قول میدم بعدا جبران کنم عزیزم &...
نویسنده :
مامانی
20:45
انتظار
عشق مامان
از پسر به پدر
م حمد رضا : بابایی سلام دلم برات تنگ شده دوست دارم پیشم باشی و با هم بازی کنیم دوستت دارم بابا جونم ...
نویسنده :
مامانی
13:56
مهربانی
ف اصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود؛ روی نیمکتی چوبی؛ روبه روی یک آب نمای سنگی. پیرمرد از دختر پرسید : - غمگینی؟ - نه - مطمئنی؟ - نه - چرا گریه می کنی؟ - دوستام منو دوست ندارن - چرا؟ - چون قشنگ نیستم - قبلا اینو به تو گفتن؟ - نه - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم - راست می گی؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید؛ شاد شاد. چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد؛ کیفش را باز کرد؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!! ...
نویسنده :
مامانی
13:11